تا رخت دل اندر سر زلف تو نهادیم
تا رخت دل اندر سر زلف تو نهادیم
بر رخ ز غم عشق تو خونابه گشادیم
بر رخ ز غم عشق تو خونابه گشادیم
در کار تو جان را به جفا نیست گرفتیم
در کار تو جان را به جفا نیست گرفتیم
در راه تو رخ را به وفاراست نهادیم
در راه تو رخ را به وفاراست نهادیم
در آرزوی روی تو از دست برفتیم
در آرزوی روی تو از دست برفتیم
واندر طلب وصل تو از پای فتادیم
واندر طلب وصل تو از پای فتادیم
چون فتنهٔ دیدار تو گشتیم به ناکام
چون فتنهٔ دیدار تو گشتیم به ناکام
در بندگی روی تو اقرار بدادیم
در بندگی روی تو اقرار بدادیم
تا بستهٔ بند اجل خویش نگردیم
تا بستهٔ بند اجل خویش نگردیم
از بند غم عشق تو آزاد مبادیم
از بند غم عشق تو آزاد مبادیم
نی نی به اجل هم نرهیم از غم عشقت
نی نی به اجل هم نرهیم از غم عشقت
با عشق تو میریم که با عشق تو زادیم
با عشق تو میریم که با عشق تو زادیم